به گزارش قدس آنلاین به نقل از رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، همایش بزرگداشت نویسنده نامدار ایرانی جلال آل احمد روز دوشنبه ۲۵ شهریور ماه با حضور سعید اوحدی رییس، سید علیرضا فاطمیان پور معاون فرهنگی و علیرضا زندوکیلی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در فرهنگسرای سرو برگزار شد.
در این مراسم که با همکاری فرهنگسرای سرو و انجمن دوستداران سیمین و جلال با یادی از سیمین دانشور برگزار شد، چهرههای فرهنگی مانند سید محمد حسینی، محسن محبی، فریدون مجلسی، محمدحسین دانایی، محمدرضا کائینی و شهین اوجاق علیزاده حضور داشتند و به بیان نکاتی درباره جلال آل احمد پرداختند.
سعید اوحدی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نخستین سخنران این مراسم بود که با خیر مقدم به حاضران گفت: همه انسانها به دنبال کمال هستند و بسیاری از افراد را میبینیم که در یک لحظه به مسیر رسیدن به خداوند میپیوندند. این را در زندگی این نویسنده بزرگ هم میبینیم. در دهه ۴۰ و در شرایطی که حکومت غربزدگی را ترویج میکرد، آل احمد کتابهای فراوانی مانند غربزدگی، در خدمت و خیانت روشنفکران، از رنجی که میبریم و... را نوشت.
وی اضافه کرد: تعبیر مقام معظم رهبری این است که جلال آل احمد یک نعمت بود. در جایی دیگر هم ایشان میفرمایند کاش جلال همچنان زنده بود و آن تحول و تکامل عظیم را ادامه میداد. بزرگترین ویژگی جلال، بصیرتی بود که خداوند به او عطا کرد و تا جایی رسید که در حجی که ادا کرد و از آن سفرنامه نوشت، خودش را چون خسی در میقات تعبیر کرد. امیدوارم این نشست که با حضور چهرههای ادبی ممتاز برگزار میشود، به تبیین این نکته بپردازد که چه تحولی در جلال آل احمد ایجاد شد که پس از ۵۰ سال ما همچنان او را شخصیت مهمی میدانیم و در مراسم بزرگداشت او شرکت میکنیم.
دانایی: آل احمد هنوز زنده است چون آثارش خوانده میشود
محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آل احمد سخنران بعدی مراسم بود که عنوان کرد: هر وقت نام جلال میآید، عادت داریم یادی هم از سیمین دانشور همسرش و شمس آل احمد برادرش کنیم. از طرف خودم، اعضای خانواده و اعضای انجمن دوستداران سیمین و جلال از مسئولان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و فرهنگسرای سرو برای مشارکت در اجرای این برنامه تشکر میکنم.
وی افزود: دهه ۴۰ دهه ویژهای در تاریخ ادبیات ایران است و تأسیس کانون نویسندگان ایران در آن دهه نقش موثری در درخشش نویسندگانی مانند جلال آل احمد، سیمین دانشور، صادق چوبک و... داشت. به مرور این کانون دستخوش اتفاقات سیاسی شد و به مرور زمان دیگر نتوانست جایگاه ویژهاش را بیابد. البته درخشش مرحوم آل احمد محدود به دهه ۴۰ نبود و بعد از فوتشان هم اقبال به آثارشان ادامه یافت و میتوان جلال را یکی از مهمترین نویسندگان و روشنفکران معاصر ایرانی دانست. بنابراین آل احمد هنوز نمرده و زنده است، چرا که آثارش همچنان خوانده میشود. عامل ماندگاری او ذات خودش است، به همین دلیل عوامل سیاسی و اجتماعی مختلف و سانسور آثارش نتوانست در نقش وی خللی ایجاد کند.
در ادامه سید محمد حسینی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی به بیان نکاتی درباره غربزدگی و روشنفکری از دیدگاه جلال آل احمد پرداخت و گفت: جلال زمانی عضو حزب توده بود و وقتی دید پشت این حزب، اتحاد جماهیر شوروی است از آنها جدا شد و یک بازگشت به آموزههای اسلامی داشت. او نسبت به حوادث اجتماعی سیاسی زمان خود بیتفاوت نبود و به بیاعتنایی برخی روشنفکران به تحولات انقلاب اسلامی از جمله واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ انتقادات جدی داشت.
وی ادامه داد: جلال همچنین نگاه متعادلی به غرب داشت و در این عرصه دچار افراط یا تفریط نبود. او با غرب مخالف نیست، با غربزدگی مخالف است و رویکردی آسیبشناسانه دارد. غربی که او میگوید، غرب جغرافیایی نیست و یک غرب اقتصادی و اشاره به سرمایهداران و تولیدکنندگان است. او غربزدگی را یک عارضه و بیماری میداند که از بیرون میآید، اما اگر جامعه پذیرش داشته باشد، گسترش مییابد.
محبی: جلال وجدان بیدار روزگار خویش است
محسن محبی حقوقدان و استاد دانشگاه نیز در این نشست بیان کرد: من متعلق به دهه ۳۰ هستم و جوانیام را با آثار جلال گذراندم. در جوانی من، سیاستمداران کارکشته هر کدام به کنجی خزیده بودند و مجال کار سیاسی وجود نداشت. از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به بعد، گهگداری کارهای محدودی دیده میشد. در دهه ۵۰ نیز شاه دلخوش به ارتباطاتش با آمریکا بود و گمان میکرد میتواند انقلابی بزرگ به نام انقلاب سفید را رقم بزند. جلال در چنین فضای بستهای توانست آثار مهمی خلق کند و پس از مرگش هم این تاثیرگذاری ادامه یافت.
وی اضافه کرد: نیم قرن از فوت جلال میگذرد و امروز هم میتوان به پیامی که جلال از آن زمان برای ما میفرستد، توجه کرد. چهرههای تاریخ معاصر در گذر زمان دستخوش تحریفاتی میشوند و افراد طوری که دوست دارند به آنها مینگرند. جلال هم دچار چنین استحالهای شده و در مواجهه با جلال، ابتدا باید قرائت رسمی از او را کنار بگذاریم. چهره واقعی جلال را باید در آثارش جستوجو کرد. او یک روشنفکر دغدغهمند است و مانند یک منشور، وجوه متعددی دارد. یک جنبه در همه این وجوه مشترک است و آن اینکه جلال وجدان بیدار روزگار خویش است.
محمدرضا کائینی سخنران بعدی مراسم بود که گفت: در دهه ۶۰ این شور در سر من افتاده بود که آل احمد را از زبان نزدیکانش بشناسم و بهترین منبع شمس آل احمد بود. در خانه ایشان به روی همه باز بود و همه را میپذیرفت. متاسفانه ایشان به جایگاه واقعی خودش نرسید و در انزوا از دنیا رفت. یک روز از آقای شمس پرسیدم شما برای جلال چه آرزویی دارید؟ ایشان گفت آرزو دارم حیات ادبی جلال به یک قرن برسد. این آرزوی آقای شمس حالا تقریباً به وقوع پیوسته و جلال آل احمد نزدیک به یک قرن حضور باصلابت دارد.
مجلسی: نوشتههای جلال با همه نوشتههای زمان خودش متفاوت است
فریدون مجلسی نویسنده و مترجم باسابقه در ادامه به بیان نکاتی درباره جلال آل احمد پرداخت و گفت: من هم از نسلی هستم که جلال آل احمد را بارها از نزدیک دیدم. شخصیت آل احمد یک شخصیت سرکش، شورشی و شتابزده بود و نوشتهها و حجم کارش هم به همین شکل بود. باعث تأسف است که او زود از این جهان رفت و ما شاهد دوران پختگی و آرامش او نبودیم. نوشتههای جلال با همه نوشتههای زمان خودش متفاوت است و اصالتی در آن وجود دارد که بیان مقصودش را سادهتر میکند.
وی تصریح کرد: جلال یک ژورنالیست اثرگذار بود به اعتقاد من مقالاتش جایگاه بالاتری از داستانهایش دارد. جلال آل احمد یک آدم عدالتخواه هم بود و دلیل پیوستناش به حزب توده نیز همین بود. او یک روشنفکر محسوب میشد و روشنفکر کسی است که در یک قالب و ایدئولوژی نمیگنجد. از این جهت پیوستن جلال به حزب توده عجیب بود و البته تاثیرات مخربی هم روی افکارش داشت. این تاثیرات تا پایان عمر با او بود و روی نوشتههایش اثر میگذاشت.
شهین اوجاق علیزاده سخنران پایانی نشست بود که به صحبت درباره سیمین دانشور و ارتباط او با جلال آل احمد پرداخت و بیان کرد: درباره سیمین دانشور، بزرگ بانوی اهل قلم که جلال خانه جلال آل احمد بود، بسیار سخن گفتهاند. به راستی راز عشق بیبدیل این زوج ادبی چیست؟ چگونه است که هنر عشق ورزیدن را استادانه میدانستند؟ چگونه است که زنی سرشار از زندگی، آرام و باوقار در کنار نویسندهای پرشور چشم به آینده دوخته است و آنچنان عاشقانه زیسته؟ جلال آل اهل قلم هر آنچه میخواست در سیمین میدید و سیمین جلال را یوسف کنعانی خویش میبیند. بر همگان روشن است که آنها قدم به قدم و قلم به قلم حتی در آفرینشهای هنریشان نیز در کنار یکدیگر بودند. تا جایی که جلال سیمین را یاور قلم خویش میخواند.
انتهای پیام/
نظر شما